اَلّهم عَجّل لِولیکَ الفَرَج

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

O ALLAH be for your representative, the Hujat, proof, the sun of Hasan, your blessings be on him and his forefathers, in this hour and every hour, a guardian, a protector, a leader, a helper, a proof and an aye. Until you make him live on the earth, in obedience to you and cause him to live in it for a long time

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم * خانه اش ویران باد * من اگر ما نشوم تنهایم * تو اگر ما نشوی خویشتنی* ازکجا که من و تو شوری از عشق و جنون باز بر پا نکنیم* از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم * من اگر بنشینم ،تو اگر بنشینی چه کسی بر خیزد * من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند

وصف جمال یا عشق کمال؟؟

«اسلام شعار تصویرى ندارد، همچنان که شعار عددى...»
آیا عشق و علاقه شیعیان
به قمر بنى هاشم به خاطر چشم و ابروى زیبا و جسم زمینى اوست که تا به امروز در جان و دل ها زنده مانده است؟ آیا مجالس عزاداری ما هم می رود تا به مانند کلیساها با ارایه تصاویری غیر واقع از الگوهای دینی  راهی رو به سراب بپیماید ؟ آری در چند سال اخیر، شاهد حضور شمایل هایى رنگارنگ از امام حسین(ع)، علمدار کربلا و ... با ابعادى بزرگ در گوشه وکنار مراسم برگزارى سوگوارى این ماه حسینى هستیم که در فرهنگ و هنر ناب عاشورایى کمترین جایگاهى داشته است.(بگذریم از اشعار به ظاهر حماسی ای که بجای مدح اسوه های ایثار و اخلاق به ستایش زیبایی قد و قامت بسنده می کنند!! کجاست غنای ادبی؟ کجاست غنای فرهنگی؟)
حماسه عاشورا از جمله موضوعات بسیار مهمى است که هنرمندان
شیعى در طول تاریخ جلوه هایى از پیام و مفاهیم آن را در قالبى نمادین همچون کلام و نقش و حجم در آثار هنرى خویش متجلى کرده اند.

بدون تردید هنرمند امروز با شناخت زبان نمادین «هنر عاشورایى» که حاصل تلاش و تفکر چند صد ساله هنرمندان عاشورایى است، مى تواند با بیانى نو، نه تنها حامل جلوه هاى میراث معنوى حماسه کربلا باشد، بلکه با «نور سرخ حسینى» لوح دل و جان هاى «منتظر» را سبز و آماده کند.
این حقیقت مورد اعتراف
متفکران اسلامى است که علیرغم بیشتر بودن سخن از اصلاح و طرح هاى اصلاحی در میان اهل سنت ،نهضت هاى اصلاحى در میان شیعه بسیار بیشتر بوده است.چرا که کلمات امیرالمؤمنین على علیه السلام و حادثه کربلا و اندیشه انتظار فرج جزء لاینفک فرهنگ غنی شیعی بوده و این عوامل سرّ تحولات شگفت  انگیز اجتماعى است، که در طول تاریخ به دست شیعه رخ داده .این امر موجب شده دشمن به این منابع چشم بدوزد. و چون نتوانسته آنها را از فرهنگ شیعى بزداید ، دست به تحریف آنها زده.به این ترتیب نه تنها اثر آنها را خنثی نموده بلکه باعث بروز آثار منفى این عوامل شده است. البته جهالت دوستان به کمک عداوت دشمنان آمده و بر گسترش تحریفات دامن زده است.
به
یقین ترویج شمایل هاى امروزى نه تنها عاملى در ترویج پیام عاشورا نیست، بلکه مى تواند جنبه تخریبى نیز در پیش داشته باشد. این تصاویر ظاهرى که هیچ گاه هم نمى توانند واقعیت داشته باشند، چگونه مى توانند بیانگر جلوه هایى از میراث معنوى حماسه کربلا باشند چه بسا رفته رفته  توزیع و توجه به همین تمثال ها  جایگزین توجه به مقام منیع اهل بیت علیهم السلام و، حادثه عظیم عاشورا و پیام های مهم آن شود .در این راستا  استاد شهید مطهرى چه زیبا تعبیر نموده که «اسلام شعار تصویرى ندارد، همچنان که شعار عددى هم ندارد».  پس نگذاریم شمایل ها و تصویر صورت هاى ظاهرى و دنیوى، مانند ابر هاى سیاه، جاى صور منور و معنوى دل و جان ها را بگیرند. همانا زدودن آنها از لوح جان ها زمان طولانى را طلب مى کند.