اَلّهم عَجّل لِولیکَ الفَرَج

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

O ALLAH be for your representative, the Hujat, proof, the sun of Hasan, your blessings be on him and his forefathers, in this hour and every hour, a guardian, a protector, a leader, a helper, a proof and an aye. Until you make him live on the earth, in obedience to you and cause him to live in it for a long time

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم * خانه اش ویران باد * من اگر ما نشوم تنهایم * تو اگر ما نشوی خویشتنی* ازکجا که من و تو شوری از عشق و جنون باز بر پا نکنیم* از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم * من اگر بنشینم ،تو اگر بنشینی چه کسی بر خیزد * من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند

*به بهانه روز تولدت*

به بهانه روز تولدت

مادری داشت همچون گل سرخ ، به بلندای طلوع و به خوشحالی بلبل که بهاری بیند.همه سرمست غرور ، کودکی می آید، که قرار است یل صف شکنانش باشد.که قرار است قمر بین طوایف باشد.
همگی دل شادند ، گل لبخند به لبهای پدر بنشسته و پدر مات تماشای گلش ، دست بر پیشانی، به چه می اندیشد؟

به جوانی چابک،  به جوانمردی و تقوا همه آوازه شهر و به قدرت ، و به شکوت ، لرزه می اندازد بر دل تیره شب.
همگی شاد و سبکبال از این مولودند و پدر نیم نگاهی به حسینش انداخت، اشک شوقی به دو چشمان جوانش پیداست و هم او مثل پدر می داند، که برادر یل شیران سپاهش باشد.
مادری مثل بهار، غنچه ای ناز در آغوش محبت دارد و جلو می آید و چو پروانه که محرم شده بر خانه دوست، طفل را دور سری گرداند.
و همه می دانند که ابوالفضل فدایی حسین است،علمدار حسین است...

سال ها می گذرد.حادثه ها می آید...
 و به ناگاه بلندای صدایی ز مدینه بر خاست.که سواری است ز دور، خبر آورده ز دوست.همه دل هاست هراسان ز خبر، همه انگشت به دندان و مشوش . و همه می دیدند دو دیوار ز جنس مردم، که کناری رفتند .زان میان شیرزنی پیش آمد و بفرمود خبر گفته ای اما ، تو نگفتی که ابوالفضل کجا بود؟
همه گریان، همه نالان و مادر به صلابت چون کوه.منتظر بهر جواب، که تو قاصد چه خبر داری از آن ماه بنی هاشم من.
پسرم بود و حسین تنها ماند ...؟

و همه بشنیدند ز پس حنجره بغض آلود، که ابوالفضل یل صف شکنانش، علمدار سپاهش ، نیاسود . دو دست و دو چشم و سر خود را فدایی شه کرب و بلا کرد و دیدند همه تربیت مادر او را.
----------------------------------------------------------------------------------------

عرض تبریک داریم خدمت همه شما خانم های گل . میلاد سید الشهدا (ع) و برادر بزرگوارشان ابوالفضل العباس و فرزند گرامیشان آقا زین العابدین و امام الساجدین (ع).در این روز های پر از جشن و سرور ما رو هم فراموش نکنین.

 اعیاد شعبانیه بر همه شما عزیزان خجسته باد