• وبلاگ : )دخترانه (نداي آسماني
  • يادداشت : مَثل ما مَثل آن كودكي ست كه.....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 27 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + دانشجويي از مشهد 
    در جواب پست قبلي :
    سلام ليلا خانوم. به قلمت احسنت و افرين ميگم.منم يه خوابگاهي هستم.با همه اين مشكلاتي كه گفتيد و حتي سختتر از اون.اما بايد ديد حكمت اين كار و خيرش چيه؟من تو همين محيط سختو رنج اور دنيا رو شناختم.فهميدم دنيا و مردمش بزرگتر و پيچيده تر از محله و شهر بزرگ من هستن.فهميدم همه مثله هم نيستند.و فهميدم خدا چه قدر منو دوست داره.مثله يه كوهه برا من و من با خياله راحت بهش تكيه ميكنم.تو محيط واقعا وحشت اور خوابگاه(البته بعد از شناختي كه امروز به دست اوردم)من برم تو سوئيتي پره از مهربوني ،صميميت،عشق و صداقت.دوستايي سره راهم گذاشت كه برام مثله خواهرن و نذاشتن من به خاطر نبودن خانواده كمبود محبتي احساس كنم.نذاشتن خلاء نبودشون رو حس كنم.و من تو اين سه سال رحمت خدا رو از نزديك حس كردم.و همين جا از خداي مهربونم ممنونم و به همه ميگم خوبي ها رو ببينيم چون غير از اين زندگي سخت ميشه.همين دوري ها باعث شد تا قدرشون رو بهتر بدونيم.دوستاي خوب پيدا كنيم.صبور بشيم.. ...بهر حال اين نيز بگذرد اما انشالله كه به خوشي و خير بگذره.البته بگم من ترمه اخرمه(اين بهترين جمله اي كه همه خوابگاهي ها ارزو دارن بگن و من با افتخار ميگم و كمي غصه دوري از دوستاي خوبم) يا حق