نوش جان !
ظهره و بوی قیمه همه محله رو برداشته ... بچه ها قابلمه به دست به طرف مسجد و هیات اند . واقعا هیچ خوراکی طعم غدای نذری عاشورا رو نداره.
قاشق قاشق نهار عاشورا نوش جان می شود و لحظه لحظه رنگ محرم از شهر رخت بر می بندد. آری کم کم کفگیر به ته دیگ عزادرای ها و مجالس می خورد . اما...
درست است که فضیلت بزرگداشتن دهه اول محرم چیز دیگری ست اما مصیبت اهل بیت بعد از شهادت اباعبدالله تازه رو به اوج می نهد. آیا نام و یاد حسین محدود به این دهه است ؟
نه! اصلا نمی گوییم که سرتا سر سال را عزاداری کنیم و گوشه هیات زانوی غم بغل کنیم نه! –هر چند که گریستن بر مصایب اهل بیت خود لیاقت می خواهد- اما فرهنگ عاشورایی فقط محدود به سینه زدن و علم کشی و یک دهه روضه گرفتن برای مولا نیست؛ دهه عاشورا هر سال باید آغازی باشد برای یک موج انقلابی فکری و اجتماعی.
ای کاش چون طعم و وبوی قیمه عاشورا زندگی هایمان هم مزه ای می گرفت که با هیچ ذایقه دیگری قابل قیاس نبود .
خسی در میقات
ایـــن مـــنم در مـــحضر یار آمده؟ *** یا به گـــــــلزار خـــدا خـــار آمــده؟
هرچه باشم جایگاهم باغ نیست *** گلشن حق مسکن این زاغ نیست
مـــس به اکسیرى تواند شد طلا *** مـــن کـــجا و خـــانه کــــعبه کجا؟
شاید الان که این مطلب رو می خونید ما هم در گوشه ای از یه خیمه نشسته باشیم .خیمه ای سفید در پهنای عرفات. دلت را راهی کن وارد خیمه شو ، گوش کن صدای روضه حضرت عباس (ع) بگوش می رسد و زیارت امام غریب(ع) نو جوانی آن سو اشک می ریزد و پیرزنی آن سوتر بر سینه می زند و خانومی که آن طرف سر بر عمود خمیه نهاده نجوا می کند... ذکر لب و دل همه یک جمله است : الهم ارنا الطلعت الرشیده. نمی دونم باور می کنید یا نه ، ولی همه یه چشمشون به کتاب دعاست و یک چشمشون به در خیمه، صدای تپش تند قلب ها رو می شه شنید، همه جامه سفید بر تن و جان منور به توبه کرده اند شاید که خیر مقدم گوی مسافرشون باشند ... آقا سری به خمیه ما نمی زنی؟!
آن طرف تر پیرمردی بر روی خاک گرم صحرا نشسته و زمزمه سر داده و با خودش زمزمه می کند ... می گوید: «یه عمر منتظر بودم در عرفات حاضر بشم خدا کنه دست خالی بر نگردم.»
همه مشغولند؛ اما بین این خیل حاجی واقعی کیست ؟ راستی عزیز دل زهرا(س) کدامیک را در طواف همراهی کرده است ؟
شاید هم موقعی این مطلب رو بخوانید که ما منتظر نشسته ایم که خبر بیاورند قربانی ما هم به قربانگاه رفته شاید که کفاره ای بر گناهان مان باشد .
شاید هم هم اکنون مشغول رمی جمره باشیم ... دقت می کنیم وسط دیوار رو نشانه می گیریم .یک الله اکبر دو الله اکبر سه اله اکبر ... و هفت الله اکبر. اما می گویید سنگ ما به شیطان خورده است؟!
و چه شیرین است پایان طواف آخرین ، که روحانی کاروان رو به سویمان کرده می گوید : مبارک است حاجیه شدید ! همکاروانی ها جمعند سن و سال نمی شناسیم یکدیگر را در آغوش می کشیم اشک شوق می ریزم و همسفرم در آغوشم می گوید: «فلانی دیدی تموم شد ! داریم بر می گردیم ها. آقامون اعمال ما رو امضا کرد؟؟ یعنی ما حاجیه شدیم؟! ...»
...بدنم سرد می شود ... همانجا مثل بچه ای مادر گم کرده رو به کعبه معظمه می نشینم... آری خدایا تمام شد.تمام!
در پایان اعمال به سکونت گاهمان که بر می گردیم دست و دلمان به جمع آوری وسایل و بازگشت نمی رود ... اما شوق زیارت قبر نبی مکرم اسلام پر از شور و شعفمان می کند. آخرین مشت دانه ها را برای کبوتران صحن بیرونی مسجد الحرام می ریزیم لب به زمزم تر کرده با صفا و منا و عرفات و ناودون طلا خداحافظی می کنیم .
و اما مدینه :
«اینجا دیگر باید عنان را به دستِ «دل» سپرد،اینجا باید دل را در چشمه «اشک» شستشو داد،
دل، در سایه اشک است که نرم مى شود و آرام مى گیرد.تنها اشک دیده، زخم دل را تسکین مى دهد،
بگذار ببارد این چشم،بگذار بریزد این اشک،«مدینـه»، همچنان مظلوم است و ... «بقیـع» مظلومتر!
«اهل بیت» همچنان غریبند و ... پیروانشان، غریبتر!
این «سَنَد»، سالهاست که به گواهى ایستاده است و روشنتر از هر استدلال و گویاتر از هر کتاب و دلیل، برهان مظلومیّتهاى جبهه حقّ است.»
از روی پله های بقیع که حد رخصت ما برای عرض ارادت است رو به سوی گنبد خضرا می کنیم : سلام بر تو ای پیامبر خاتم ای صاحب مدینه فرزندانت را ببین که چه غریبانه ... و زیارتی می خوانیم به نیابت همه ملتمسین دعا ....
هر چند که درب بقیع بسته است اما زایر بقیع ساعت و روز و شب نمی شناسد یکسو جمعی با آرامی دعای توسل می خوانند سویی : سلام علی آل یاسین و سویی دیگر : الهم انی اجدد له ... اما همه در خفا و اضطراب ...
و بازهم الوداع :
رســـیده فصل وداعم، چگونه برگـردم؟ *** منى که مثل ســــتاره، همیشه شبگردم
قســم به چشمه زمزم، قسم به روح منا *** که از سفر به گلستان خویش، دلسردم
چگـــونه دل بکـــنم از سکوت ســرد بقیع *** خـــــداى من چه کـــنم با دلِ پر از دردم
بهــار ثانیه ها را که فصـــل عـــرفان بود *** کــــنار کــــعبه تو با ســتاره ســـر کردم
طـــواف مى کنمت با غـــزل، ولى افسوس *** رســـیده فصـــل وداعم چــگونه برگردم
**************عید بر عاشقان مبارک باد*************
ابراهیم، مفتون و شیدا، پس از گشودن راز دل نزد اسماعیل، وی را به قصد قربانی نمودن، به مسلخ عشق برد.
به رغم فوران مهر و عاطفه پدری و جاذبه نگاههای فرزند دلبندش، لحظهای در تحقق ماموریت خویش تردید به خود راه نداد.
حادثهای عظیم در شرف وقوع بود که ناگاه از سوی خداوند رحمان گوسفندی برای قربانی شدن فرستاده شد و بدین گونه ابراهیم، سربلند از امتحان الهی بیرون آمد و پاداش "تسلیم"، "صبر" و "یقین" و باور خویش را دریافت کرد.
حضرت ابراهیم(ع) در این دو راهی، رضای خداوند و وظیفه را بر تمایلات شخصی خود و غریزه پیروز کرد ایشان با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را مقتول ساخت و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گرداند، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کرد و حج اکبربجا آورد، لذا باید آنرا عید بگیرد، اگر در حدیث می خوانیم: هر روز که در آن معصیت خدا نشود، عید است، به همین معنا است که در برابر جاذبه های هوای نفس در خط خدا قرار گرفته، هر گاه انسان بر خواسته همه شیطان های درونی و بیرونی پا می نهد آن روز را باید عید بگیرد.
حضرت امام سجاد (علیه السلام) در بیانی نورانی، سرّ قربانی را این بیان میکنند که حج گزار و قربانی کننده با تمسک به حقیقت ورع، گلوی دیو طمع را بریده، او را بکشد،شاید به خاطر همین تقوای ارزشمند موعود در قربانی است که عید قربان را «حج اکبر» خوانده اند.
عید قربان نماد جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است ."، روز شکوفایی جان آدمی پس از محرم شدن در حریم یار و طواف در کعبه عشق است.
عید می آید ؛ بیایید ما نیز هر آنچه که به آن دلبستگی دنیایی داریم را قربانی کنیم و با قربان شدن در پای معشوق سبکبال تا رسیدن به قله کمال پرواز کنیم تا شاید ما هم با نزدیک شدن به قرب الهی عید قربان را جشن بگیریم.